Site in englishزبان فارسی

صفحه نخستمقاله هاگفت و گوهاسخنرانی هادرس هاکتاب هایاد داشت هابیانیه هانقد و نظرزندگی نامهعکس هاتماس

---

توکویل از خودکامگی اکثریت واهمه داشت

دربارۀ الکسی دوتوکویل و اندیشه های لیبرالیستی او

مهرنامه، شماره 14، مرداد 1390

 

*از نظرگاه شما الکسی دوتوكویل در اندیشه‌های لیبرالیستی خود، اولویت را به آزادی می‌دهد یا برابری؟

دیدگاه آلكسی دو توكویل  (۱۸۵۹-۱۸۰۵) در مورد برابری و نسبت آن با آزادی، از اهمیت تاملات او در اندیشه سیاسی غرب حكایت می‌كند. توكویل معتقد به حق برابر تمامی انسان‌ها به آزاد بودن است. او برابری را «امر برتر سیاسی» می‌داند، اما برابری برمبنای حسادت و دشمنی را نفی می‌كند زیرا چنین برابری‌ای به انكار هرگونه امتیاز فردی می‌انجامد و به «استبداد اكثریت» منجر می‌شود. توكویل با تاثیرپذیری از ژان ژاك روسو به برابری سیاسی و اخلاقی در میان انسان‌های قانونگذار تاكید می‌كند. در نگاه او، آمریكاییان «برابری دموكراتیك» را به معنی «حاكمیت مردم» می‌پذیرند. حاكمیت مردم با توافق و رضایت آزادانه افراد تحقق می‌یابد. چنین حاكمیتی از نظر توكویل، برخوردار از «مشروعیت» است. توجه به یك نكته در اندیشه‌های توكویل واجد اهمیت است و آن حاكم بودن مردم به‌عنوان «افراد خودبنیاد» در عرصه جامعه است. این افرادند كه به حاكمان، اعم از ملی و محلی، اقتدار می‌بخشند. همین افراد برخوردار از حق انتخاب، می‌توانند- به تعبیر توكویل- «انجمن‌های داوطلبانه» تشكیل دهند كه تمهیدی برای توانمند كردن شهروندان است؛ انجمن‌هایی كه در روزگار ما، «نهادهای مدنی» نام گرفته‌اند. این انجمن‌ها، به نظر توكویل با برابری دموكراتیك پیوند می‌یابند و موجب همكاری، تعاون و از خودگذشتگی افراد در پیگیری هدف‌های معین می‌شوند.

 

* به نظر شما نقد الکسی دوتوكویل به دموكراسی از چه منظری صورت گرفته و مفهوم «خودكامگی اكثریت» چه جایگاهی در آن دارد؟

دغدغه اصلی توكویل از كاركرد «اكثریت دموكراتیك» به‌عنوان سازوكار اصلی دموكراسی و حكومت دموكراتیك، تحت عنوان اكثریت آرا است. او از امكان سركوب انجمن‌های داوطلبانه توسط اكثریت دموكراتیك سخن می‌گوید. اكثریت، انجمن‌های داوطلبانه را- در صورت مخالفت كردن با حكومت- حتی در چارچوب روابطی دوستانه، سركوب می‌كند یا آنها را از جوهر و محتوای اصلی خود تهی می‌سازد. از این رو است كه توكویل حدود نیم‌قرن پس از انتشار مفهوم «خودكامگی اكثریت» ( Tyranny of the Majority)  ،كه برای نخستین‌بار در مقالات فدرالیست‌ها (۱۷۸۸-۱۷۸۷)  مطرح شد، از خطر سهمگین خودكامگی اكثریت در جامعه‌های دموكراتیك سخن می‌گوید. باید در نظر داشت كه نقد توكویل به دموكراسی به هیچ‌وجه به معنی نفی و رد دموكراسی نیست، بلكه نشان دادن كاستی‌ها و دشواری‌های دموكراسی است. جالب است كه جان استوارت میل حدود یك ربع‌قرن پس از توكویل- كه در رساله دموكراسی در آمریكا (۱۸۴۰-۱۸۳۵) از خطر خودكامگی اكثریت سخن گفته بود- در رساله خود درباره آزادی (۱۸۵۹) این خطر را پی می‌گیرد؛ فدرالیست‌ها، توكویل و میل، همگی آزادیخواه و جانبدار جدی دموكراسی بوده‌اند.  از نظر توكویل، خودكامگی، خودكامگی است؛ چه از سوی حاكمی مطلق‌العنان اعمال شود و چه از سوی اكثریت كه با سازوكاری دموكراتیك به قدرت رسیده است. او بر این باور است كه همانگونه كه باید با استبداد فردی به مبارزه برخاست، مبارزه با خودكامگی اكثریت نیز وظیفه‌ای انسانی و اخلاقی است. آموزه توكویل، محدود كردن دامنه ساختار قدرت سیاسی است و نه تحدید قدرت حاكمان؛ یعنی افرادی كه قدرت را در دست دارند.

*توکویل در دموکراسی درآمریکا، از سویی نفس حاکمیت اکثریت را زاینده حق اکثریت در دست زدن به هر چه می خواهد، نمی داند. از سوی دیگر، به عنوان یک دموکرات، منشا قوای ملت را اراده اکثریت افراد آن ملت می شناسد. او چگونه این تناقض را حل می کند؟

توکویل در اینجا از قانونی کلی و ثابت سخن می گوید که بنیان حق (Right) است و آن جز چیزی جز عدالت نیست؛ یعنی قانونی غیرقابل تغییر که اکثر انسان ها در زمان ها و مکان های گوناگون آن را پذیرفته اند. او بر این باور است که همانگونه که هیئت منصفه در جامعه نمی تواند قدرتی بیش از قدرت ملت داشته باشد، ملت ها نیز نمی توانند علیه روح جامعه بشریت، یعنی عدالت، گام بردارند. توکویل نتیجه می گیرد وقتی اکثریت، قانونی خلاف عدالت وضع می کند، تردید و استنکاف او، به معنی انکار حاکمیت اکثریت ملت نیست، بلکه او در اینجا به جای حاکمیت ملت به حاکمیت بشریت نظر دارد که بالاتر از حاکمیت ملت است. (1) توکویل کسانی را که نسبت به پی آمد های حاکمیت اکثریت بیمناک نیستند، سرزنش می کند و می پرسد: «آیا اکثریت را جز یک فرد که نظریات و اغلب منافع او با فرد دیگری که اقلیت نام دارد معارض است، می توان چیز دیگری دانست؟ پس آنها که معتقد هستند اگر به یک فرد قدرت مطلقه واگذار شود ممکن است از آن قدرت به زیان رقیب خود استفاده نماید، چرا در مورد اکثریت و اقلیت این حقیقت را قبول نمی کنند؟ آیا گمان می کنند افراد در نتیجه اجتماع، خوی و خصلت خود را تغییر می دهند؟ و آیا تصور می نمایند وقتی قدرت آن ها فزونی یافت، در برداشتن موانعی که سر راه آنهاست، تعمق و تعقل بیشتری از خود نشان خواهند داد؟» توکویل پاسخ می دهد: «من شخصا هرگز چنین گمانی ندارم. و آن اختیار مطلقه ای را که حاضر نیستم به یکی از همنوعان خود واگذار کنم، به اکثریت که جمعی از آنان است هرگز واگذار نخواهم کرد.» (2) مطالب ذکر شده آشکارا نشان می دهد که توکویل به عنوان یک لیبرال-دموکرات، دغدغه بروز استبداد در نظام هایی را دارد که به نام دموکراسی و جمهوری- از هر نوع که باشد- راه آزادی و انتخاب  آزادانه را سد می کنند. مساله اصلی او نفی استبداد و خودکامگی است. این که استبداد در لباس فردی ظاهر شود و یا در شکل و شمایل اکثریت، برای او اولویت اساسی به شمار نمی رود. او استبداد مطلقه فردی و خودکامگی اکثریت را در کنار هم نفی و رد می کند. آشکار است که استبدادهای فردی در روزگار توکویل امتحان خود را پس داده بودند و کسی مدافع آن ها نبود. او می خواهد خطر برآمدن خودکامگی اکثریت را نیز به آفتاب بیفکند تا مایه فریب مردم نشود.

قدرت در نگاه توکویل بدون قانون، زیانبار و نامطلوب است. قدرت بدون قانون می تواند به شکل استبداد مطلقه فردی ظاهر شود و یا به شکل خودکامگی اکثریت. او می افزاید که به جز پرورگار که قدرتش با عدالت و مکارمش برابری می کند، هیچ قدرتی وجود ندارد که بتواند «بی آنکه بیم خطری برود، قدرت بی قانون به دست گیرد.» و «دارای چنان حقوق مقدسی باشد که من بگویم باید او را در اعمال خود آزاد گذارد و هیچ قانونی بر سر راه او نگذاشت.»(3) توکویل در اینجا به حکومت هایی نظر دارد که با تحمیل اراده حاکم مطلق فردی، می کوشند به جای پرورگار بنشینند و اگر ادعای خدایی نمی کنند، دست کم خود را «سایه خدا» و نماینده خدا بنامند. بدین سان، در نگاه توکویل، هنگامی که «در جایی قدرت بی قانون و اختیار مطلق به دستگاهی تفویض گردیده است، خواه نام آن ملت و یا دموکراسی و یا آریستوکراسی و یا جمهوری باشد، در این صورت باید بگویم اینجا بذر و نهال خودسری افشانده شده است.»(4) بنابراین، خودکامگی و استبداد  با قانون سر سازگاری ندارد و هر چهره ای که برای خود بسازد و به هر رنگی که درآید، می کوشد قانون ستیزی، لجام گسیختگی و خودسری را سکه رایج بازار سیاست کند.

 

* نگرش اخلاقی توکویل به قدرت سیاسی چیست؟ آیا او نیز همانند بسیاری از  فیلسوفان و نظریه پردازان، دغدغه اخلاق سیاسی داشته است؟

بله. توکویل به شهادت رساله دموکراسی در امریکا اندیشه وری است که نگران پایمال  شدن اخلاق به دست حاکمان مستبد و خودکامه است. به باور او، استبداد هم در حاکم مطلق فردی -که او را ستمگر می خواند- ایجاد انحطاط می کند و هم موجب انحطاط و پستی اخلاقی در ستمدیدگان می شود؛ اما در این میان، انحطاط اخلاقی مردم ستمدیده، بیشتر از فرومایگی حاکم مستبد است. او می افزاید که در حکومت های مطلقه، پیرامونیان حاکم تملق او را می گویند و با رضایت خاطر، به هوس های او تمکین می کنند؛ افرادی مداح، متملق و چاپلوس که با سخنان پر طمطراق و اغراق آمیز از حاکم ستمگر بت می سازند و او را تا مرتبه خدایی بالا می برند. اما توده مردم، گرچه به بندگی گردن نمی دهند، اما اغلب به علت ضعف و جهل و عادت، تسلیم اراده خدایگان می شوند و حتی عشق یه حکومت یا شخص حاکم، آنان را به اطاعت و کرنش وا می دارد.

مشکل آلوده شدن به رذایل اخلاقی در پی وانهادن محاسن و فضایل اخلاق، منحصر به حکومت های استبدادی فردی نیست، بلکه می تواند دامان حکومت های دموکراتیک را نیز فرا بگیرد. در این دسته از حکومت ها، افرادی درصدد برمی آیند از نقاط ضعف زمامدار استفاده کنند و از رهگذر تملق و چاپلوسی نسبت به او، به نان و نوایی برسند. در ازریابی توکویل، چنین نیست که فساد اخلاقی در حکومت های دموکراتیک بیشتر از نظام های استبدادی باشد؛ اما اگر در حکومت های مطلقه فردی، بیشتر این درباریان اند که مجیز شاه را می گویند، در نظام های دموکراتیک، شماری از افراد جامعه در تملق گویی و چاپلوسی از یکدیگر پیشی می گیرند و بدین سان، «پستی و انحطاط در روح و فکر همه افراد رواج پیدا می کند. جمهوری های دموکراتیک، روحیه و محیط استبداد را  در اختیار اکثریت می گذارد، و یکباره در عموم طبقات ترویج می نماید. و این یکی از آن چیزهایی است که در جمهوری های دموکراتیک قابل ملامت و سرزنش است.» (5)

توکویل از سر آگاهی و ژرف اندیشی، به این باور تاکید می گذارد که در تمام حکومت ها، فارغ از شکل و بینان آن، انحطاط و پستی و تملق با قدرت ملازم است. به نظر من، این سخن توکویل می تواند همانند آب سردی، مستی و سرخوشی از سر طرفداران استبداد – از هر نوع آن- بزداید که مدعی اند نظام دموکراتیک، به فساد و انحطاط اخلاقی مردم دامن می زند و بی اخلاقی را در جامعه همه گیر می کند؛ پس بهتر آن است که فرصت پیروی از حاکم مطلقه را از کف ندهیم تا از ارزش ها و فضایل اخلاقی دور نیفتیم! جان سخن توکویل آن است که قدرت سیاسی فساد می آورد و هرچه این قدرت متمرکز تر و حاکم آن دارای اختیارات افزون تر، فساد این قدرت و حاکم آن بیشتر. راه برون رفت از تنگنای انحطاط ملت در نظر توکویل آن است که: «قدرت نامحدود و حاکمیت مطلق که موجب انحطاط است، نباید به هیچ کس و هیچ مقامی تفویض شود.»(6) خواه به حاکم مطلق فردی و خواه به اکثریت در جمهوری های دموکراتیک.

این اندیشه های خردمندانه و اخلاقی، در قرن بیستم به زایش نظریه های «دولت حداقلی» (Minimal State) کمک کرد که نمونه برجسته آن، رساله بی دولتی، دولت و آرمانشهر اثر فراموش نشدنی رابرت نوزیک است

 

*سوالی كه اینجا مطرح است، این است كه الکسی دوتوكویل، آیا اندیشه‌ورزی «لیبرال» است یا دموكراسی‌خواهی «محافظه‌كار»؟

با توجه به دلمشغولی جدی توكویل در رساله دموكراسی در آمریكا نسبت به آزادی از سویی و  خطر خودكامگی اكثریت از سوی دیگر، به نظر من او اندیشه‌ورزی لیبرال است. توكویل نگران خرد شدن اراده و آزادی اقلیت‌ها توسط اكثریت به قدرت رسیده از رهگذر سازوكارهای دموكراتیك است. می‌توانم بگویم كه او پس از فدرالیست‌های آمریكا، نخستین كسی بود كه به نام جانبداری از حقوق و آزادی‌های افراد، زنگ خطر خودكامگی اكثریت را با نگرشی لیبرالی به صدا درآورد. در این عرصه، توكویل اندیشه‌ورزی پیشرو و ژرف‌اندیش است. او حتی از «استبداد افكار عمومی» نیز سخن گفته است؛ استبدادی كه فرد را از جهان فردی او می‌رباید و در پادگان افكار عمومی گروگان می‌گیرد. به این معنی كه اكثریتی دموكراتیك به قدرت می‌رسد و فرهنگی خاص و راه و رسم و قواعد خویش را در جامعه ‌پراكنده می‌كند ‌و در عمل، اقلیت را در تنگنا و زیر فشار خردكننده قرار می‌دهد. اگر به این اكثریت بگویید كه دارد زور می‌گوید، در پاسخ خواهد گفت كه ما اكثریتیم و اقلیت باید پیرو تصمیم‌گیری‌های ما باشد. توكویل، درست در همین جا، نقد عریان خویش را بر دموكراسی وارد می‌كند و به خودكامگی اكثریت «نه» می‌گوید. این درسی است كه توكویل به لیبرال‌های پس از خود می‌آموزد. جالب این است كه لیبرال‌های نیمه دوم قرن بیستم، با ارائه نظریات خود، به تلاش سترگ در جهت كاستن از این نقیصه دموكراسی دست می‌زنند كه نمایانگر دقت نظر و واقع‌بینی آنان در ترسیم و تكمیل دموكراسی و سازوكارهای آن است. من در مقاله «خودكامگی اكثریت و حقوق اقلیت‌ها در دموكراسی لیبرال») (www.drmahmoudi.com به این موضوع پرداخته‌ام. البته توكویل در دموكراسی آمریكایی، تاثیر مثبت «آداب و رسوم» را در تعمیق و تداوم دموكراسی مشاهده می‌كند. او درمی‌یابد كه در آمریكا، قرائت پروتستان‌ها از دین با روح آزادی عجین شده است، زیرا پروتستانتیسم دین را به ضیافت جهان خاكی دعوت كرده و رسیدن به كمال را از رهگذر كار، تلاش و پیشرفت مادی جست‌وجو می‌كند. مردم در این قرائت از دین، تناقضی میان مذهب و آزادی نمی‌بینند.  آنان با رضایت‌خاطر، فعالیت‌های صنعتی و بازرگانی را كه زاییده ثروت و قدرت آمریكا است، «مظهر عظمت الهی» می‌دانند. آمریكاییان باور دارند كه آزادی وابسته به وجود تقوا در میان شهروندان است. چنین باوری، آمیزه ‌ای از ایمان واقعی و مصلحت است، یعنی مصلحت زیست‌بشری و رقابت با همنوعان و افزودن به سطح رفاه و آسایش دنیوی. بر این اساس، می‌توان توكویل را «لیبرالی سنت‌گرا» دانست، البته سنتی كه نه‌تنها همسو با آزادی و دموكراسی است، بلكه مقوم و مددكار آن است.

 

*پرسش آخر در مورد چگونگی آشنایی ایرانیان با اندیشه‌ها و شخصیت توكویل است. آیا او برای جامعه‌ای كه امید به پیشرفت و دموكراسی دارد، معلم خوبی است؟

در فرهنگ ما ضرب‌المثلی وجود دارد كه می‌گوید «دل به دل راه دارد»، آشنایی ایرانیان با توكویل و آشنایی توكویل با ایرانیان، بر پایه ارتباطی دوسویه بوده است كه شرح آن در این گفت‌وشنود نمی‌گنجد. همین اندازه می‌توان گفت كه گوبینو دیپلمات فرانسوی كه در دوران قاجاریه در تهران و در سفارت فرانسه خدمت می‌كرده، دوست نزدیك توكویل بوده است و طی مكاتباتی میان این دو، توكویل تا حدی با مسائل جامعه ایران در آن دوران آشنا می‌شود.  آشنایی ما با توكویل به‌طور عمده از رهگذر ترجمه دو رساله او به نام‌های دموكراسی در آمریكا و انقلاب فرانسه و رژیم پیش از آن فراهم آمده است. دموكراسی در آمریكا از سوی «رحمت‌الله مقدم‌مراغه‌ای» به فارسی ترجمه شده و چاپ نخست آن در سال ۱۳۴۷ در تهران انتشار یافته است. ترجمه انقلاب فرانسه و رژیم پیش از آن توسط «محسن ثلاثی» به انجام رسیده و چاپ دوم آن كه در سال ۱۳۶۹ منتشر شده، در دسترس است. تا آنجا كه می‌دانم، از توكویل همین دو كتاب منتشر شده و دیگر آثار او در زمان حیاتش فرصت تدوین نیافته اند؛ البته اثر مهم و اساسی او رساله دموكراسی در آمریكا است.  اندیشه‌های توكویل در ایران دست‌كم ۱۰ سال پیش از انقلاب اسلامی 1357 با انتشار ترجمه دموكراسی در آمریكا در دسترس بوده، اما متاسفانه اقبال و توجه لازم به آن نشده است. جالب اینجا است كه ترجمه فارسی این رساله پس از ۳۶ سال به چاپ دوم رسیده است! در این سال‌ها چه تعداد مقاله علمی و رساله دانشگاهی درباره اندیشه‌های توكویل در ایران نوشته شده و چند همایش در این زمینه برگزار شده است؟ بسیار كم. در دوره اصلاحات اخیر ایران، بیشترین توجه به اندیشه‌های توكویل – آن هم به‌گونه‌ای مجمل و گذار- صورت گرفته است. از توكویل می‌توان بسیار آموخت، همانگونه كه از دیگر اندیشه‌ورزان ایرانی و غیرایرانی می‌توان درس گرفت و پس از درك درست اندیشه‌های آنان و نقد روشمند آن، با اقتباس آگاهانه، به غنای فرهنگ دموكراسی و آزادی در ایران امروز افزود. اما شرط اصلی  در این راه روشن و روشنگر، فروتنی و درك نیاز است.

 ما در تاریخ معاصر ایران، به‌ویژه در ۳۰ ساله اخیر نشان داده‌ایم كه مردمان متواضعی نیستیم. انگار همه جهانیان باید از ما درس بیاموزند و تمامی خرد، فرزانگی و بصیرت اهل عالم در ایران متراكم شده است. این حرف به هیچ‌وجه ادعایی در جامه كلی‌بافی نیست. كشوری كه برای «مدیریت جهان» دستورالعمل صادر می‌كند اما در مدیریت خود درمانده، بهره‌ای از فروتنی نبرده است. باید تواضع را پیشه خود سازیم و حد و اندازه خود را بدانیم تا آماده یادگیری شویم. با واقع‌بینی، امكانات، مقدورات و محدودیت‌های خود را بهتر می‌شناسیم. با بلندپروازی و غرور كاذب، خود و امكانات خود را تباه می‌كنیم و نه‌تنها به سرمایه خویش نمی‌افزاییم، بلكه سرمایه‌های موجود را نیز به باد می‌دهیم.  باید از اندیشه‌های ژرف و مفید استقبال كرد؛ چه شرقی، چه غربی، چه اسلامی، چه ایرانی، چه اروپایی، چه آمریكایی. ‌باید خط‌كشی‌های كاذب و بیمارگونه اندیشه خودی و غیرخودی را از ایران امروز زدود. اندیشه، اندیشه است و قید آن منطق است تا معلوم شود كه «صادق» است یا «كاذب». وقتی اندیشه‌ها را درك و هضم كردیم، زمان نقد و سپس اقتباس آگاهانه با نظر به مقتضیات جامعه ایرانی فرا می‌رسد. كسانی كه اندیشه‌ها را طبقه‌بندی ایدئولوژیك می‌دانند و بر آنها برچسب «خوب» و «بد»، «خودی» و «غیرخودی» و مانند اینها می‌زنند و هر روز یك عنوان من‌درآوردی دیگری به این عنوان‌ها می‌افزایند، اگر سوءنیت نداشته باشند، دست‌كم آدم‌هایی مرعوب و متوهم اند.

  البته خواندن و فهمیدن، افزون بر دارا بودن صفت فروتنی، به كار و زحمت نیاز دارد و علاوه بر زحمت كشیدن، به هوش و استعداد نیز وابسته است. چه كاری ساده‌تر و راحت‌تر از اینكه با یك خطابه تحریك‌آمیز، میراث ۲۵۰۰ ساله اندیشه بشری را به سخره بگیرند، به كوشش‌های دین‌شناسان و فیلسوفان و متكلمان و نواندیشان برچسب انحراف و اعوجال و وابستگی به این سازمان و آن نهاد بزنند و سرانجام افراد صادق اما ساده‌اندیش را علیه اصحاب اندیشه و دانش و آگاهی بشورانند؟ آیا اینگونه كارها، نشانه بلوغ فكری و پیشرفته بودن جامعه ایرانی است و تراز دانش و خرد را در این سرزمین ارتقا می‌بخشد؟ اگر بخواهیم در مطالعات خود در قید نظم و اولویت باشیم و بهترین آثار را بخوانیم، رساله دموكراسی در آمریكای توكویل یكی از این آثار است. خوشبختانه موجی كه در میان جوانان ایران امروز برخاسته، نشانه‌هایی از فروتنی و عطش آگاهی و دانایی را آشكار كرده است. این فروتنی هوشمندانه و اخلاقی و این عطش سیری‌ناپذیر برای سرك كشیدن به همه‌جا و همه چیز كه از جوهر خرد و دانایی نشان دارد، پدیده‌ای مبارك است كه بدون كسب اجازه از احدی، راه خود را طی می‌كند. فروتنی توكویل فرانسوی – كه كشورش گرانیگاه هنر، ادب، فرهنگ و فلسفه در جهان بوده و هست - در سفر به آمریكای جوان و در حال بالندگی و آموختن از دموكراسی آمریكایی و نگارش رساله‌ای به عنوان رهاورد برای اندیشه‌وران و حاكمان میهنش، به راستی كه مثال‌زدنی و برای ما درس‌آموز است. توكویل آدمی معمولی نبود. او پس از كسب دانش و تجربه از دموكراسی آمریكایی، در سال ۱۸۴۸ در تدوین پیش‌نویس قانون اساسی جدید فرانسه شركت جست. او نماینده مجلس بود و به مدت پنج ماه در سمت وزیر امور خارجه در دوران ریاست‌جمهوری لویی ناپلئون ایفای نقش كرد. او با آشكار شدن خودكامگی لویی ناپلئون، از خدمات دولتی كناره گرفت تا اعتراض خود را به كودتایی كه به عمر جمهوری در آن دوران پایان می‌داد، به ملت فرانسه و به جهانیان اعلام كند. اگر توكویل فروتن و تشنه دانستن نبود، از دموكراسی آمریكا نمی‌آموخت و مردم فرانسه و جهان از او نمی‌آموختند. ما ایرانیان می‌توانیم دو چیز از توكویل بیاموزیم؛ یكی فروتنی در یاد گرفتن و دیگری فهم دموكراسی، آزادی و برابری.

 

 

پی نوشت ها

1. الکسی دو توکویل، تحلیل دمکراسی در امریکا، ترجمه رحمت الله مقدم مراغه ای، تهران، انتشارات زوار، 1347، ص 517.

2. همان، صص 518-517.

3. همان،519.

4. همان.

5. همان، صص 531-530.

6. همان، ص533.  

---

 

    

 

 

 

 

 

   
بالای صفحهصفحه نخست