Site in englishزبان فارسی

صفحه نخستمقاله هاگفت و گوهاسخنرانی هادرس هاکتاب هایاد داشت هابیانیه هانقد و نظرزندگی نامهعکس هاتماس

---

براي حل مشكلات ايران چه بايد كرد؟

 

 

با مطالعه در كنش‌ها و واكنش‌هاي جامعه ايران در  چهارسال اخير، به باور من سه موضوع بنيادين قابل

امعان‌نظر و موشكافي است. اين موضوع‌ها عبارتند از :«رشد آگاهي ها»، «تراكم مطالبات اجتماعي و سياسي» و «آسيب‌ديدن طبقه متوسط». به ترتيب به اين سه موضوع و چگونگي ارتباط آنها با يكديگر مي‌پردازم.


1
.رشد آگاهي ها
جامعه ايران – چه در سطح نخبگان و چه در گستره توده- در حال بالا بردن دامنه و ژرفاي آگاهي‌هاي مختلف خويش است؛ از اطلاعات عمومي گرفته تا آگاهي‌هاي سياسي، اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي. هر سال كه مي‌گذرد به حجم كيفي و كمي اين آگاهي‌ها افزوده مي‌شود. رسانه‌هاي گروهي و امكانات نوين گردش اطلاعات از قبيل اينترنت، شبكه‌هاي ماهواره‌اي و امكانات تلفن‌هاي همراه، افزون بر رسانه‌هاي مكتوب، علي‌الدوام در كار دادوستد اخبار و اطلاعات هستند. شبكه‌هاي نوين ارتباطي، مرزهاي دولتي و جغرافيايي را به سادگي در مي‌نوردد
؛ به گونه اي كه امروز هيچ قدرتي در جهان توانايي مسدود كردن گردش آزاد اطلاعات را در جاي‌جاي سياره زمين ندارد. رشد و توسعه آگاهي‌ها در دانشگاه‌ها، حوزه‌هاي ديني، كارخانه‌ها، اداره‌ها، بازارها، كوچه‌ها و خيابان‌هاي كشور، به نحو روشن و ملموس به چشم مي‌خورد و قابل اندازه‌گيري است. طي حدود چهارسال اخير، اعمال پاره‌اي محدوديت‌ها، عزم مردم به ويژه جوانان – يعني اكثريت ملت ايران را- در راه به دست آوردن آگاهي‌هاي درست و قابل اعتماد از منابع گوناگون و متنوع اطلاع‌رساني در داخل و خارج كشور، راسخ‌تر كرده است. از اين منظر، جامعه ايران آهنگ «جامعه باز» دارد، چرا كه دوره ايجاد تحميلي «جامعه بسته» در ايران مدت‌هااست كه سپري شده است. همه ما صدها شاهد و مثال در مورد «باز نگاه داشتن» جامعه خود از سوي اصحاب دانش، انديشه و هنر و هم چنين كنشگران آزادي، برابري و دموكراسي در اختيار داريم، به گونه‌اي كه ما را در اين مقال از ذكر موارد بي‌نياز مي‌سازد. امروزه سركنگبين تحديد آزادي‌ها، صفراي عطش كسب آگاهي‌ها را بيشتر مي‌افزايد. هرچه محدوديت‌ها بيشتر، انگيختگي براي دستيابي به اطلاعات و آگاهي‌ها افزون‌تر. بنگريد به حجم غيرقابل تصور سايت‌ها و وبلاگ‌هاي فارسي‌زبان و شمار بي‌حدوحصر پيام‌هاي كوتاه كه گردش پرشتاب و خيره‌كننده آنها به سرعت نور لبخند مي‌زند!

 وقتي شما صدها منبع در دسترس يا قابل دستيابي به اخبار و اطلاعات داريد، اگر من با صدها ترفند، متوسل به جعل، تحريف، قلب، جرح، تعديل، مميزي، جانبداري و يكسو‌نگري بشوم، در واقع خود را منزوي كرده و دست خود را براي شما رو كرده‌ام. وقتي شما به رسانه من بي‌اعتماد شديد، عطاي آن را به لقايش خواهيد بخشيد. بنابراين، جامعه ي تشنه آگاهي، از پاي نمي‌نشيند و براي آن كه راه خويش را درست انتخاب كند، نيازمند اطلاعات دقيق و موثق است. اين جامعه در مي‌يابد كه دسترسي به اطلاعات، يك «حق» است كه بايد از آن برخوردار شود و نه يك « امتياز » كه ارباب قدرت به رعاياي خويش ارزاني دارند. اين خبري اميدبخش وشورانگيز است كه جامعه جوان 70 ميليوني ايران، به رغم موانع و محدوديت ها، با برخورداري از هوش سرشار و كسب مهارت، هر روز به گستره و ارتفاع آگاهي‌هاي خويش در عرصه‌هاي گوناگون مي‌افزايد.


2
. تراكم مطالبات اجتماعي و سياسي
تنوع و گسترش اطلاعات از يكسو و آگاهي‌هاي عرضه شده توسط مراكز علمي و پژوهشي از سوي ديگر، به شكل‌گيري منطقي درخواست‌ها و مطالبات اجتماعي و سياسي مدد مي‌رساند. از آنجا كه طي
چهار سال گذشته امكان مطرح كردن مطالبات اجتماعي و سياسي به دليل درهم ريختگي برخي ساختارها و ناتواني ناشي از قانون‌گريزي و نگرش‌هاي غيرعلمي، با دشواري‌هاي زيادي روبه‌رو شده، شاهد تراكم اين درخواست‌ها و بي‌پاسخ ماندن بسياري از آنها هستيم. درست است كه تسليم صدها هزار عريضه به دولت، ممكن است ناشي از احتياج و استيصال مادي توده‌ها و دريافت پاكت‌هاي پول باشد (كه در جاي خود نيازمند بررسي است)، اما اين رفتار اجتماعي مردم واجد دو معناي مهم است. نخست اين كه مردم در هرحال «خواسته‌‌ها و مطالباتي» دارند كه عريضه مي‌نويسند و در صف مي‌ايستند تا آن را تسليم دولتيان كنند. دوم اينكه مطالبات آنان نه به روش و شيوه دولت‌هاي امروزين يعني بر مدار دانش‌ و روش« به – زمامداري» Good Governance)  (،بلكه به سياق دولت‌هاي بدوي پاسخ داده مي‌شود. اين واقعيت به روشني مبين تراكم درخواست‌ها و مطالبات مردم است.البته مردم در اينجا غالبا طبقات سه وچهار جامعه هستند و نه طبقه متوسط. ممكن است افرادي از طبقه متوسط به ميان طبقات پايين فرو افتاده باشند و ملتمسانه درخواست نواله‌اي براي سدجوع روزانه كرده باشند. اما طبقه متوسط علي‌الاصول رفتاري ديگر دارد و به صف صدقه‌گيرندگان وارد نمي‌شود و به دنبال ماشين‌ مقامات نمي‌دود؛ زيرا دست‌كم داستان امام‌علي(ع) و اهالي شهر« انبار» را يك بار خوانده يا شنيده است. طبقه متوسط با 8 ساعت كار مفيد، از اوقات فراغت برخوردار است. او در چنين اوقاتي مي‌تواند ببيند، بخواند، بشنود، گفت‌وگو كند، بينديشد، موافقت و مخالفت كند و در عرصه عمومي در چارچوب نهادهاي داوطلبانه مدني به كنشگري اجتماعي و سياسي بپردازد. تراكم مطالبات و درخواست‌هاي طبقه متوسط در جامعه، بسيار معنادار و تعيين‌كننده است. طبقه متوسط، از پس آگاهي و شعور، به خود بنيادي رسيده و مي‌تواند خواسته‌هاي خويش را به گونه‌اي منطقي مطرح كند و در پيگيري مطالبات اجتماعي و سياسي خود، سر از پا نشناسد.

 كشورما به ويژه طي چهار سال اخير با تراكم حجم مطالبات اجتماعي و سياسي روبه‌رو شده است ؛مطالباتي كه از ذهن و ضمير مردم ـ به خصوص طبقه متوسط ـ دور نگشته، اما با مشكل «مفاهمه» بين مردم و دولت روبه‌رو شده است. نتيجه چنين وضعيتي، معطل و بلاتكليف ماندن مطالبات صنفي، اجتماعي، سياسي و فرهنگي مردم، به ويژه اكثريت جوان كشور است. اين پديده را بايد جدي گرفت. اين پديده، علامت خطر بزرگي است كه مي‌تواند به حركت‌هاي افراطي و ويرانگر مبتني بر احساسات و خواسته‌هاي سركوب شده بينجامد. اگر مطالبات اجتماعي و سياسي در ساختار حكومتي به روشني و بر پايه اولويت‌ها «صورت‌بندي» نشود و بر شالوده سياست‌گذاري به «برنامه» تبديل نشود و سپس جامه «عمل» به خود نپوشد، نشانگر آن است كه ساختار حكومتي در روند «مطالبات، برنامه‌ريزي، اجرا» با ناكارآمدي، مشكل مديريت و انفعال روبه‌رو شده است. در برابر چنين بحران كارآمدي (كه بحران مشروعيت رانيز به دنبال دارد)، صدقه دادن به طبقات پايين جامعه و «گداپروري»، نه‌تنها كمكي به بحران كارآمدي نمي‌كند، بلكه به حجم تراكم خواسته‌ها و مطالبات ملي مي‌افزايد و نارضايتي عمومي را تشديد مي‌كند.


3. آسيب ديدن طبقه متوسط
طبقه متوسط در جهان امروز سنگ بناي جامعه توسعه‌گرا و روبه‌پيشرفت است. طبقه متوسط گرانيگاه سرمايه اجتماعي و اصلي‌ترين نيروي تامين‌كننده نيازهاي فكري و علمي جامعه
ي رو‌به‌توسعه است. اگر دولتي گمان كند كه با ضربه وارد كردن به پيكر طبقه متوسط، مي‌تواند منبع اصلي امكانات و قدرت جامعه را به عنوان «عامل مزاحم» كنار بزند و با فراغ بال با تكيه بر طبقات پايين، كشور را اداره كند، بايد بداند كه سخت در اشتباه است. قصه درافتادن با طبقه متوسط، قصه آن متوهم بي‌خردي است كه بر سر شاخ نشسته بود و بُن آن را مي‌بريد. آنكه طبقه متوسط را كنار مي‌زند، در واقع خود را كنار زده است. آنكه در تقويت و گسترش كيفي و كمي طبقه متوسط مي‌كوشد، به قدرت و شوكت ملك و ملت مي‌افزايد.

 اندكي مداقه در جامعه ايران طي سال‌هاي اخير نشان مي‌دهد كه طبقه متوسط در جنبه‌هاي مختلف با تنگناها و دشواري‌هاي جدي مواجه شده است. رشد روزافزون اقتصاد دولتي در عرصه‌هاي توليد، تجارت و خدمات، متورم شدن بيش از پيش ديوانسالاري دولتي و محدودشدن فعاليت‌هاي بخش خصوصي در زمينه‌هاي اجتماعي و فرهنگي و همچنين تحديد كنشگري اجتماعي و سياسي طبقه متوسط در قلمروي سازمان‌هاي غيردولتي و نهادهاي جامعه مدني، به تضعيف طبقه متوسط انجاميده است. اكنون طبقه متوسط در ايران دوران سختي را مي‌گذراند. شماري از افراد طبقه متوسط، به علت تنگناهاي معيشتي به طبقات پايين‌جامعه رانده شده‌اند. مهاجرت مداوم طبقات پايين از روستاها و شهرهاي كوچك به كلان‌شهرها، پيكره ي هماهنگ و متوازن طبقه متوسط شهري را دستخوش شكاف‌ها و آشفتگي‌هاي خسارت‌بار كرده است. به سخن ديگر، جامعه ايران كه مي‌رفت در هيات طبقه متوسط و از رهگذر كنشگري احزاب، سازمان‌ها و نهادهاي مدني (غيردولتي) به تدريج در« عرصه عمومي» حلقه واسطي ميان مردم و حكومت باشد، اكنون بيش از گذشته به شكل «توده‌‌وار» درآمده است. با تضعيف طبقه متوسط و بي‌اثر يا كم‌اثر شدن نهادهاي جامعه مدني در عرصه عمومي، راه هموار گفت‌وگو و مفاهمه ميان ملت و دولت به دست‌اندازهاي درشت و ناهموار افتاده و «تك‌گويي» (Monologue) جاي «گفت‌وگو» (Dialogue) را گرفته و تفاهم و مشاركت، به انقياد و دنباله‌روي افتاده است.

به باور من، حاكميت كنوني ايران، براي سامان دادن به وضعيت بحراني كشور، بايد به موارد سه‌گانه‌اي كه مورد بحث قرار گرفت به دقت بينديشد و با بهره‌گيري از دانش و تجربه ي كارشناسان برجسته، سياستي نوين را طراحي و اجرا كند يعني:


الف. گردش آزاد اطلاعات را تسهيل كند و تيغ كند تضييق و تحديد و سانسور را از سر راه آن بردارد و «بزرگراه‌هاي اطلاعاتي» را به روي مردم بگشايد.
ب. چرخه
ي «مطالبات، برنامه‌ريزي، اجرا» را با بهره‌گيري از تجربه‌هاي موفق نظام‌هاي دموكراتيك، در رابطه ميان مردم و دولت راه بيندازد.
ج. با در پيش گرفتن سياست آزاد سازي بر مدار قانون، كوچك كردن دستگاه اجرايي دولت و حمايت از فعاليت‌هاي مردم در عرصه عمومي، در بازسازي، انسجام و بارآوري طبقه متوسط اهتمام ورزد و اين واقعيت را بپذيرد كه طبقه متوسط كليد اصلي برون رفت از مرحله دشوار كنوني است.

 

---

 

     نسخه پی دی اف

 

 

 

 

 

   
بالای صفحهصفحه نخست