---
پشتوانههای سیاست خارجی و دیپلماسی
روزنامۀ
ایران، دوشنبه 17 شهریور ماه 1399
درعرصۀ سیاست
خارجی، مذاکره در جهت تامین منافع ملی و امنیت ملی،
بدون پشتوانه های محاسبه پذیر ملی، محکوم به شکست و در
نهایت، خضوع و تسلیم در برابر طرف قدرتمند مذاکره است.
در مذاکره، هر کشور براساس توانمندی ها و امکاناتش می
تواند منافع خود را بهپیش ببرد. اگر در ترازوی قدرت،
کفۀ توانمندیهای ملی یک کشور بسیار پائین و ضعیف
باشد، به هیچ وجه با صرف وقت زیاد و استفاده از عبارات
پر طمطراق یعنی پُرحرفی، عصبانیت و تهدید، چیزی بهدست
نخواهد آمد. اینکه یک طرف و یا دو طرف مذاکره از دایرۀ
علم سیاست خارج شوند، واقع بینی را کنار بگذارند و
شروع کنند به رجزخوانی، حماسه سرائی، خیال پردازی،
تهدید و ماجراجوئی، هیچ فایده ای بدست نخواهد آمد.
موضوع دیگر
رضایت شهروندان از قدرت حاکم و اعتماد متقابل به عنوان
پشتوانۀ سیاستورزی و دیپلماسی است. اگر رضایت و
اعتماد درکار نباشد و فاصله ملت-دولت فزونی گیرد، خود
بهخود خبر آن به دیگر کشورها در فراسوی مرزها میرسد
و مذاکره کنندگان با درنظر گرفتن اطلاعاتی که از داخل
آن کشور دارند، تراز خواستهها و میدان مانور خودشان
را در مذاکرات تعریف و تعیین می کنند.
دیپلماتهایی
که میخواهد از رهگذر مذاکره در تحقق هدفهای ملی
بکوشند و با دست پُر میز مذاکرات را ترک کنند، باید
کشورشان دارای ترازنامهای مثبت و برجسته در عرصۀ رشد
اقتصادی و توسعه همه جانبه، متوازن و پایدار بهعنوان
پشتوانۀ ستبر سیاست خارجی باشد. این کشور باید در
دانش، اقتصاد، رفاه، فرهنگ، همبستگی ملی و توسعه در
سطح رضایتبخش و قابل اعتنایی باشد تا در عرصۀ
دیپلماسی توفیق با او یار شود. دراین صورت است که طرف
مذاکره با او از درِ فرصتطلبی و سوء استفاده
برنمیآید. در غیر اینصورت، عرصه بر کشور تنگ میشود
و در وضعیت انزوا،
تحریم،
بحران و
نابسامانی، مجبور میشود پنهانی و یا آشکارا به رقیبان
و دشمنان خود امتیاز بدهد و استقلال و عزت مردم و کشور
خود را بفروشد. آن چیزی که مذاکره را تعریف و تحدید می
کند، توانمندی هرکشور است. پشتوانههای مذاکره شامل
مواردی است که علم سیاست آن را تعریف و تعیین می کند.
بنابراین خیلی مهم است که شاخصها، نه در حرف و ادعا
بلکه به زبان نمودار و اعداد و ارقام محاسبهپذیر
(ریاضی) پشتوانۀ مذاکرات در نظر گرفته شود تا طرف
مذاکره کننده بفهمد که طرف مقابلش چقدر قدرت مانور و
توان به کرسی نشاندن خواستهای منطقی و قانونیِ خود را
دارد. این گزارۀ بنیادین را نباید هیچگاه از خاطر برد
که: آن معیاری که روابط کشورها را تعریف و تنظیم
میکند و ثابت باقی خواهد ماند، منافع متقابل است، نه
دوستیها و دشمنیها.
افزون
براینها، روابط یک کشور با کشورهای همسایه و
جهان
بایستی دوستانه،
بدون
تنش و
بدور از بحران باشد. نمی
توان در مسیر همکاری صلحآمیز، مذاکرات سودمندی انجام
داد و سیاست ورزی خردمندانه و درستی داشت، مگراینکه
به استقلال کشورهای دیگر و تمامیتارضی آنها پایبند
بود و احترام گذاشت. این اصلی برابر و متقابل میان
کشورها است. همینطور کشورها نباید در امور داخلی
یکدیگر، مستقیم و یا غیر مستقیم و نیابتی مداخله
کنند و انتظار داشته باشند روابط میان آنان صلح آمیز و
دوستانه باشد و همبستگی های منطقهای آنان تقویت شود و
به شکوفائی برسد. این کار، بازی با کلمات و امری محال
است. روابط خارجی کشوری که می خواهد استقلال خود را
حفظ کند و در حل و فصل اختلافات موفق باشد باید از یک
سیاست خارجی آرام، نرم، دوستانه و توام با اعتماد
متقابل برخوردار باشد. چنین نیست که همسایه ها بتوانند
با دخالت در امورد داخلی یکدیگر، زندگی درست و
صلحآمیزی داشته باشند. دو همسایه باید بتوانند با
یکدیگر «همسایگی» کنند و با اعتماد متقایل، زیر سایۀ
یکدیگر باشند. امکان ندارد یک کشور بکوشد کشوری دیگر
را تحت الحمایۀ خودکند، خاک آنرا به آشوب بکشاند
و«ستون پنجم» در آن تأسیس کند و در عین حال بتواند روی
خوش ببیند و مردمش با عزت، سربلندی، آرامش، رفاه و
آسایش در کنار یکدیگر زندگی کنند.
اگر کشوری از مدار
مناسبات منطقه ای و بین المللی خارج شود و راه انزوا
درپیش گیرد، هم به مسئولیت ملی خود عمل نکرده، هم به
مسئولیت منطقه ای و هم به تعهداتی که در قبال حقوق بین
الملل دارد. نمی توان توقع داشت جهانی داشته باشیم پر
از عدل و انصاف، اخلاق، برابری و همکاریهای سازنده که
در عین حال در آن شعلههای جنگ و نا امنی زبانه بکشد.
رهنمود عقلانیت و واقعبینی این است که کشورها ناامنی
ها، جنگها، تجاوزها، اجحافها، خودسریها و
افزونخواهی ها را در سایه مذاکرات سودمند، همکاریها
و ائتلافها تبدیل کنند. نیز این کشورها در حد امکان،
زمینههای صلح پایدار و نهادینه کردن فرهنگ صلح و
دوستی را بهسوی جهانی عاری از خشونت فراهم آورند. اگر
راهی جز این بروند، به باور من یکسره خواب و خیال و
سراب است. در مسیر دستیابی به امنیت ملی و منافع ملی،
نمی توان از کشورهای جهان فاصله گرفت، نمی توان از
نهادهای بین المللی، بویژه سازمان ملل متحد، فاصله
گرفت. باید پای میز مذاکره رفت و نه از جایگاه بالا،
بلکه در یک موقعیت برابر، با کشورهای جهان گفتگو و
مذاکره کرد و در راه رفع مشکلات منطقهای و جهانی
کوشید. چنین رویکردی میتواند ضریب موفقیت مذاکرات را
بالا ببرد و با دستاوردهای ملموس در جهت استقلال و
منافع ملی همراه باشد. حتی اگر جنگی هم بین دوکشور رخ
دهد، خرد سیاسی و تجربۀ کشورداری حکم می کند که باب
مذاکره وگفتگو بین کشورهای درگیر جنگ، همواره باز و
فعال باشد.
---