Site in englishزبان فارسی

صفحه نخستمقاله هاگفت و گوهاسخنرانی هادرس هاکتاب هاc

یادداشت هابیانیه هانقد و نظرزندگی نامهعکس هاتماس

---

رواق گفت و گو

گفت و شنود مکتوب ما

 

«صدور انقلاب» و مفاهیم دوگانه ایدئولوژی

 

درآمد

در پیام نوروزی به شما خوانندگان گرامی وعده داده بودم به برخی از پرسش‌ها، نقدها و دیدگاه‌های شما- که جنبه عام داشته باشد- در این تارنما پاسخ بدهم. با پوزش از تاخیر در گشودن دفتر گفت و گو با کاربران عزیز، از این پس، گفت و شنود مکتوب ما را دراین پایگاه در«رواق گفت و گو» می‌خوانید. 

سید علی محمودی

 

فاطمه احمدی اکبری ( دانشجو ) دو پرسش مطرح کرده است: آیا می توان مساله صدور انقلاب را نوعی جهانگیریِ ناشی از ایدئولوژی تلقی کرد؟ و: آیا ایدئولوژی برخاسته از تدبیری روشنفکرانه است، یا آمیزه ای از احساسِ رهبران و توده ها؟
در آغاز توضیحی فشرده در مورد «صدور انقلاب» و «ایدئولوژی» ضرورت دارد. صدور انقلاب از منظر تاریخی یک واقعیت است. انقلاب روسیه و انقلاب ایران، دو نمونه از انقلاب هایی هستند که موضوع صدور انقلاب در آن ها مطرح بوده است. اما از دیدگاه نظری، صدور انقلاب، مفهومی غیر قابل توجیه است؛ زیرا انقلاب کالا نیست که بتوان آنرا صادر کرد. انقلاب رخدادی تاریخی است که از بن مایه ها، شعارها و هدف هایی برخوردار است، پدید آمدن آن به دقت قابل پیش بینی نیست، و هنگامی رخ میدهد که تمامیِ راه های تغییر و اصلاحِ آرام و تدریجی، به بن بست می رسند. پس از پیروزی انقلاب، با تدوین و تصویب قانون اساسی جدید، نظام سیاسی تازه ای شکل می گیرد. به سخن دیگر، آنچه از پدیده انقلاب باقی می ماند، از یک سو خاطره ای جمعی ، برانگیزنده و الهام بخش است؛ از سوی دیگر، تاسیس حکومتی جدید. این رخداد تاریخی، می تواند بازتاب جهانی داشته باشد. طبعا نظام نوینِ برآمده از انقلاب نیز تجربه ای جدید است که می تواند مورد مطالعه، ارزیابی و تجربه اندوزی دیگر ملت ها قرار گیرد. بنا بر این، انقلاب و برآیند آن ( نظام حکومتی ) را می توان « معرفی » کرد، اما نمی توان آنرا همانند کالا به جایی« صادر » نمود. در سال 1368 ، با انتشار مقاله ای به زبان انگلیسی در روزنامه تهران تایمز، زیر عنوان «معرفی انقلاب و صدور انقلاب، پژوهشی سیاسی- فلسفی»، به تفکیک دو مفهوم صدور انقلاب و معرفی انقلاب پرداختم.*
ایدئولوژی، شامل اندیشه ها، باورها و سیاست هایی است که در کارجمعی ظهور می یابد؛ مانند ایدئولوژی یک حزب، نهاد مدنی و یا نظام سیاسی. به این معنی، در جهانْ ایدئولوژی های گوناگون وجود دارد. برخورداری تشکل های سیاسی و اجتماعی از ایدئولوژی نیز، امری ضروری و واقعیتی انکار ناپذیر است. ایدئولوژی به معنایی که گفته شد، با پذیرش ناظران و ناقدان اندیشه و سیاست همراه است. اما ایدئولوژی به معنی دیگری نیز به کار می رود و آن هنگامی است که مثلا یک دین به مثابه امری مقدس، به عنوان منبعی برای برساختن یک ایدئولوژی، با هدف بدست آوردن قدرت سیاسی مورد استفاده قرار می گیرد. هرگاه تلقی ما از رسالت اصلی دین، دعوت و هدایت بشر به سوی فلاح و رستگاری باشد -که جانمایه اصلی آنرا خدا و آخرت تشکیل می دهد- مصادره دین در قالب یک ایدئولوژی ، استفاده ابزاری از دین در جهت کسب قدرت سیاسی است. البته این سخن به معنی آن نیست که در آموزه های دینی، پیام هایی برای تعیین جهت گیری در مورد زندگیِ جمعی و امر سیاسی وجود ندارد.
بر اسای آنچه گذشت، نتیجه می گیریم که نخست، صدور انقلاب می تواند برپایه یک ایدئولوژی با ادعای جهانشمول همراه باشد، مانند انقلاب بلشویک ها در اتحاد جماهیر شوروی که صدور انقلاب را با شعارهایی از این دست همراه کرده بود که: «کارگران جهان متحد شوید! »؛ دوم، ایدئولوژی به معنی مبانی فکری و عملی در کار جمعی، می تواند حاصل کار اندیشه وران، روشنفکران و فعالان سیاسی باشد؛ اما به معنی تبدیل یک دین به ایدئولوژی، سوء استفاده از دین و فروکاستن آن به سوخت نیرو بخشی است که از رهگذر آن، هدف های سیاسی در جهت کسب قدرت سیاسی از قوه به فعلیت می رسد.
 


* “Export of Revolution and Introduction of Revolution, A political-Philosophical Investigation”, Tehran Times, August 1, 1989.
 

---

 

    

 

 

 

 

 

   
صفحه نخستبالای صفحه