---
فلسفۀ استقلال علمی
و ساختاری دانشگاه
نشست:
«چیستی دانشگاه، کیستی کنشگر علمی»
گروه علمی- تخصصی جامعهشناسیِ نظری انجمن جامعهشناسی ایران
باشگاه اندیشه،
29 شهریور 1402
پرسش
اصلی: چرا باید دانشگاه از جنبه های علمی و ساختاری، مستقل باشد؟
یکم. جدال دانشکدهها: نظریۀ کانت دربارۀ دانشگاه
سه دانشکدۀ الهیات، حقوق و پزشکی از سوی دانشکدۀ فلسفه مورد پرسش،
نقادی و ارزیابی قرار میگیرند.
فیلسوفان نه با دولتها سرجنگ دارند و نه خود را یکهتاز عرصۀ دانشگاه
میدانند. کار آنان، پردهبرداری از حقیقت، سنجش اعتبار معرفتشناختی
فرآوردههای علمی، و میزان سازگاری آنها با مبانی انسانشناسی و اخلاق
است.
دولت میتواند پرسشهای راهبردی، خطمشیها و برنامههای خود را جهت
بررسی با دانشگاه درمیان بگذارد و خواهان پاسخهای دانشگاهیان شود.
دولت میتواند نیازهای کشور در تربیت نیروی انسانی، شامل
فارغالتحصیلان رشتههای تحصیلی علمی مورد نیاز را از دانشگاه درخواست
کند. تأمین بودجۀ دانشگاه از وظایف دولت است.
ارزیابی دیدگاهها و نظریهها، تعیین موضوعهای درسی، متون درسی،
روشها و دیگر موضوعهای علمی دانشگاه، از حیطۀ وظایف و اختیارات
دولتها خارج است. دولت حق ندارد در درونمایۀ فعالیتهای علمی دانشگاه،
مانند موضوعها، گفتمانها و روشها دخالت کند. دولت نباید برای
دانشگاه دستورالعملهای علمی، ایدئولوژیک و سیاسی صادر کند و خواستار
اجرای آنها شود.
کانت نهاد دانش و دانشگاه را از دولت(نهاد قدرت سیاسی) مستقل میداند.
نقد قدرت سیاسی، کار
«مقامات
رسمی» نیست، بلکه از وظایف
«آموزگاران آزادِ حق، یعنی فیلسوفان» است. دولتیان در عرصۀ
سیاست«کنشگر» اند، اما فیلسوفان و استادان دانشگاه، «نظارهگر»؛ یعنی
عهدهدار نقادی، سنجشگری و ارزیابی نظام سیاسی.
فیلسوفان و دانشگاهیان توقع ندارند که آراء آنان بر سیاستهای حاکمان،
شامل قوای سهگانۀ مقننه، قضاییه و مجریه برتری داشته شود. آنان انتظار
دارند که دیدگاههایشان به درستی فهمیده و در مطاوی آنها تأمل شود و
از آنها در ادارۀ کشور استفاده شود.
یکهسالاری و تمامیتگرایی نظامهای استبدادی، بیش از همه، این نظامها
را در بحران، تنگنا و خطر فروپاشی قرار میدهد. تقابل دولت با
دانشگاهها و ایجاد انواع محدودیتها و مضایق برای استادان در انجام
وظایف علمی و پژوهشی، موجب خسرانهای چندسویه میشود. هم فعالیتهای
دانشگاه را به رکود میکشاند، هم کشور را از مدار توسعه خارج میسازد،
و هم حکومت را در بحران مشروعیت و کارآمدی فرومیبَرَد.
رهنمود کانت ایناستکه باید همواره پنجرههای دانشگاه به سوی درهای
کاخ سیاست گشوده باشد تا حاکمان صدای فیلسوفان و اندیشهوران را به
درستی و دقت بشنوند و دربارۀ آراء آنان اندیشه کنند و آموزههای آنان
را در امور سیاسی بهکارگیرند.
دوم. استقلال علمی دانشگاه
از شرطهای بنیادین استقلال علمی دانشگاه، آزادی و بیطرفی است. آزادی
اندیشه، بیان، قلم، نقادی و سنجشِ هر وضعیت انسانی، و نهادهای
دانشجویی، از نمونههای آزادی دانشگاه است که استقلال این نهاد علمی را
نشان میدهد. بیطرفی دولت دربرابر فعالیتهای فکری و علمی دانشگاهیان،
نماد برخورداری دانشگاه از استقلال است.
استقلال علمی دانشگاه، یعنی برخورداری دانشگاه از فضای آزاد و
ناوابسته در انجام فعالیتهای علمی، شامل تدریس، پژوهش، برنامهریزی
موضوعهای درسی، انتخاب متون درسی، انتخاب روشهای علمی متناسب با هر
موضوع درسی، نقد موضوعهای هر رشتۀ تحصیلی مانند نظریهها و گفتمانها
به صورت گفتوگوی استادان و دانشجویان.
در چرایی استقلال دانشگاه میتوان گفت که فقط در چنین دانشگاهی امکان
طرح پرسشهای آزادانه و متأملانه، و پژوهشهای عالمانه و روشمند فراهم
میآید. وقتی استقلال را از دانشگاه سلب میکنند، این نهاد سازنده، زیر
سایۀ سنگینِ سیطرۀ کمیت، دیوانسالاری و مدرکسازی، به کژراهه
درمیافتد.
دانشگاه، پادگان و سربازخانه نیست که در آن استادان و دانشجویان بهصف
شوند و گوش به فرمان مقامهای مافوق، هرچه آنان گفتند،
طابقالنعلبالنعل اجرا کنند. این شیوه، طبیعت نظامیگری است، نه سلوک
دانشوری. دانشگاه نمیتواند زیر فرامین دولتها قرارگیرد. در این صورت،
به جای گشودن گرهها، کلاف سردرگُمِ ادارۀ کشور به شیوۀ
فرمانسالارانه، دولت را در هاویۀ سرگردانی و ندانمکاری فرو میافکند.
این دولت است که باید ناگزیر به دانشگاه تکیه کند، نه دانشگاه به دولت.
دانشگاهِ مستقل به عرصۀ عمومی، شهروندان، سرنوشت کشور و نحوۀ مدیریت
آن، نگاه ژرف و مستمر دارد. از وظایف دانشگاهیان، نظارت مداوم و نقد
جدی راهبردها، قانونها، سیاستها و برنامههای کشور است و ارائۀ
نظرها، پیشنهادها و رهنمودها. درهای چنین دانشگاهی به سوی خیابان،
جامعه، دولت و ساختارهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و نظامی باز
است. دانشگاه با چشمهای باز به شهروندان، قدرت حاکم و جهان مینگرد.
سوم. استقلال ساختاری دانشگاه
دانشگاه افزون بر استقلال علمی، باید از نظر ساختاری نیز آزاد و مستقل
باشد. موارد زیر در این خصوص دارای اولویت و اهمیت بنیادین اند:
1. پذیرش دانشجو، براساس آزادی، برابری، بیطرفی و رقابت سالم
دانشجویان برمدار قانون عادلانه.
2. پذیرش استاد، بر اساس قانونهای مصوب عادلانه و فارغ از تبعیض و
اِعمال نفوذ. این پذیرش از جنبههای علمی و فکری باید وفق سنت
دانشگاهی، از سوی گروهها و شوراهای آموزشی و پژوهشی، شامل اعضای هیئت
علمی دانشگاه صورتگیرد. ملاکهای علمی و تواناییهای آموزشی و پژوهشی،
با خردمندی، نگاه بیطرفانه و اخلاقی، باید مبنای پذیرش استاد باشد.
استاد دانشگاه تعریف مشخص و جایگاهی ویژه در هر کشور دارد. هرکه از راه
میرسد را نمیتوان و نباید از آنجا که «عزیزکرده»، «از بالا توصیه
شده»، «خودی» و «سفارشی» است، حتی با ضرب و زور به عنوان«استاد» به
دانشگاه تحمیل کرد. استاد واقعی باید مراتب دشوار علمی، اخلاقی و
فرهیختگی را به صورت عینی و نه فضایی و نمایشی گذرانده باشد، دارای
کارنامۀ علمی با کیفیت و برجستهای باشد، تا دانشگاه به او اجازۀ ورود
بدهد.
3. سِمتهای مدیریتی دانشگاه از هیئت امناء، ریاست دانشگاه تا مدیریت
شوراها و گروههای آموزشی و پژوهشی، بایستی از سوی هیئتهای علمی به
صورت آزاد و دموکراتیک برگزیده و تعیین شوند.
تأسیس بخشها و نهادهای درون-دانشگاهی و یا برچیدن نهادهای موجود، باید
از سوی مدیریت انتخابی دانشگاه با نظارت و هماندیشی با استادان صورت
گیرد و از بیرون دانشگاه، دیکته و اِعمال نشود.
4. تآسیس بخشها و نهادهای جدید درون-دانشگاهی و یا لغو و برچیدن
نهادهای قبلی، باید از سوی مدیریت دانشگاه با نظارت و همفکری استادان
صورت گیرد و از خارج دانشگاه، دیکته و اِعمال نشود.
5. مرزیانی حریم آزاد، بیطرف و مستقل دانشگاه از دخالتهای نظام سیاسی
در مسائل علمی و ساختاری، از اختیارات مدیریت دانشگاه و با نظارت دقیق
و مستمر اعضای هیئت علمی است.
6. برچیدن دفاتر و نهادهای اشخاص، گروهها و دستههای غیر دانشگاهی و
غیر دانشجویی از دانشگاه، زیر هر عنوانی، ضرورتی حتمی، عاجل و
اجتنابناپذیر است.
7. حمایت، تقویت و تثبیت انجمنهای دانشجوییِ متکثر و مستقل، با حفظ
برابری، فارغ از هرگونه تبعیض، و نیز آزادی فعالیتهای دانشجویی در
چارچوب اساسنامههای مصوب با تأمین خواست و نظر دانشجویان، بدون ایجاد
محدودیت و مزاحمت، امری بدیهی و لازم است.
---